کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوارگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āvāregi حالت آواره بودن؛ دربهدری؛ بیخانمانی؛ سرگردانی: ◻︎ چو خواهم شد اکنون به بیچارگی / در این ره نبینم جز آوارگی (نظامی۶: ۱۱۵۶).
-
واژههای همآوا
-
آوارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āvāregi حالت آواره بودن؛ دربهدری؛ بیخانمانی؛ سرگردانی: ◻︎ چو خواهم شد اکنون به بیچارگی / در این ره نبینم جز آوارگی (نظامی۶: ۱۱۵۶).
-
جستوجو در متن
-
دربه دری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] darbedari آوارگی؛ بیخانمانی؛ بیسروسامانی.
-
سرگردانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sargardāni ۱. سرگشتگی؛ حیرت.۲. آوارگی.
-
ولگردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) velgardi ۱. بیکاری.۲. هرزهگردی.۳. آوارگی.