کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ان و گوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) 'ān برای اشاره به دور یا شخص غایب به کار میرود. Δ تنها در صورت همراه شدن با یک اسم نقش صفت را میپذیرد.
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آنات] 'ān لحظۀ کوتاه؛ اندکی از زمان؛ دَم.
-
آن
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) ān ۱. نشانۀ زمان: صبحگاهان.۲. نشانۀ زمان.۳. نشانۀ صفت: گریان.۴. نشانۀ جمع: زنان، زنوان، سالیان.
-
ان شااللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= اگر خدا بخواهد)] 'enšā'allāh در هنگام اعلام تصمیم به کاری یا دادن وعدهای برای اظهار امیدواری گفته میشود.
-
آن سری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آنسر) [قدیمی] 'ānsari ۱. آنطرفی.۲. [مقابلِ اینسری] [مجاز] آخرتی؛ اخروی؛ آنجهانی: ◻︎ باشم گستاخوار با تو که لاشی کند / صد گنه اینسری یک نظر آنسری (سنائی۲: ۳۱۵).۳. [مجاز] غیبی؛ خدایی: ◻︎ برآوردن ز مغرب آفتابی / مسلّم شد ...
-
آن کاو
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر + حرف + ضمیر) [مخففِ آنکه او] ‹آنکو› 'ānku آنکس که او.
-
آن کجا
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر + حرف) 'ānkojā ۱. آنچه.۲. آنکه؛ آنکس که.
-
هر آن
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [فارسی. عربی] har'ān هروقت؛ هرلحظه؛ هردم.