کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگبین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: angubīn] ‹انجبین› 'angabin ۱. عسل.۲. هر چیز شیرین.۳. شیره؛ شهد (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ترانگبین، سرکنگبین.
-
واژههای مشابه
-
گل انگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gol[']angabin = گلنگبین
-
خشک انگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خشکنگبین، خشکنجبین› xošk[']angabin ۱. نوعی صمغ شیرین.۲. عسلی که در کندو خشک شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
خشکنگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خشکنجبین› xoškangabin = خشکانگبین
-
شهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šahd عسل؛ انگبین.
-
کبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گبت› (زیستشناسی) [قدیمی] ka(e)bt زنبور؛ زنبور عسل: ◻︎ همچنان کبتی که دارد انگبین / چون بمانَد داستانِ من بر این (رودکی۱: ۵۰).
-
چهارجوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چارجوی› [قدیمی] ča(ā)hārjuy در روایات، چهار نهر بهشتی که آب گوارا، انگبین، شیر، و بادۀ خوشگوار در آنها جاری است.
-
برین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: barin] [قدیمی] borin تکۀ بریدهشده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر؛ قاچ: ◻︎ چون برید و داد او را یک بُرین / همچو شکّر خوردش و چون انگبین (مولوی: ۲۴۸).
-
ریکاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ریکاسه، رکاشه، رکاسه› (زیستشناسی) [قدیمی] rikāše = جوجهتیغی: ◻︎ کسی کرد نتوان ز زهر انگبین / نسازد ز ریکاشه کس پوستین (عنصری: ۳۶۱).
-
نوش گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] nušgovār گوارا و شیرین، مانند انگبین یا آب حیات: ◻︎ نوش ساقیّ و جام نوشگوار / گرمتر کرده عشق را بازار (نظامی۴: ۶۳۰).
-
القصه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، شبه جمله) [عربی: القصَة] 'alqesse در مقام اختصار کلام به کار میرود؛ الغرض؛ الحاصل؛ باری؛ خلاصه: ◻︎ القصه چو قصه اینچنین است / پندار که سرکه انگبین است (نظامی۳: ۵۰۰).
-
مگس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: makas] (زیستشناسی) magas ۱. حشرهای با دو بال و خرطومی کوچک که معمولاً در جاهای کثیف پیدا میشود.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] زنبور عسل.〈 مگس انگبین: (زیستشناسی) [قدیمی] زنبور عسل.
-
عسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'asal مادۀ شیرینی که زنبور عسل از مکیدن شیرۀ بعضی گلها و گیاهان فراهم میآورد و در کندوی خود خالی میکند؛ انگبین.〈 عسل مصفّا: عسلی که مومش را گرفته باشند.