کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'andud ۱. مادهای مثل کاهگل، گچ، یا سیمان که روی بام یا دیوار مالیده شود.۲. (بن ماضیِ اندودن) = اندودن۳. اندوده؛ مالیدهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زراندود، سیماندود، گلاندود.
-
واژههای مشابه
-
گچ اندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گچاندوه› gač[']andud آنچه با گچ سفید شده؛ گچمالیده.
-
گل اندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلاندوده› gel[']andud گلمالیده؛ پوشیده با گل.
-
سیم اندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] sim[']andud آب نقرهدادهشده؛ مفضض.
-
جستوجو در متن
-
مطلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مطلّیٰ] motallā ۱. چیزی که آن را با چیز دیگر اندود کرده باشند؛ اندودشده.۲. روغنمالیشده.۳. زراندودشده.
-
تطیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tatyin گِلاندود کردن.
-
مفضض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mofazzaz سیماندودشده؛ آبنقرهدادهشده.
-
گالوانیزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: galvanisé] gālvānize ورق یا قطعۀ فولادی یا چدنی که رویاندود شده باشد.
-
کاهگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کهگل› kāhgel گل مخلوط با کاه برای اندود کردن بام و دیوار.
-
مقور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqavvar ۱. قیراندودشده.۲. گرد بریدهشده.
-
ویم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vim دوغابی که سقف یا دیوار را با آن اندود کرده و بر روی آن کاهگل یا گچ میمالیدند.
-
تجصیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajsis گچاندود کردن؛ گچمالی؛ گچکاری.
-
سفیدگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹سپیدگر› sefidgar کسی که ظرفهای مسی را قلعاندود و سفید میکند؛ رویگر؛ سفیدکار.