کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندوخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندوخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) 'anduxte ۱. ذخیره؛ پساندازشده.۲. (بانکداری) پولی که در شرکتها یا بانکها برای احتیاط ذخیره میکنند؛ رزرو.
-
جستوجو در متن
-
الفخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] 'alfaxte اندوختهشده؛ ذخیرهشده.
-
الفنجیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] 'alfanjide اندوخته؛ جمعکردهشده.
-
مختزن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moxtazan ذخیرهشده؛ اندوختهشده.
-
مدخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moddaxar ذخیرهشده؛ اندوخته؛ پساندازشده؛ آنچه ذخیره شود.
-
ذخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zoxr اندوخته؛ پسانداز؛ چیزی که برای آینده پسانداز کنند.
-
پستایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پستا) pastāy(')i پسانداز؛ اندوخته؛ ذخیره.
-
رزرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: réserve] rezerv اندوخته؛ ذخیره؛ پسانداز.
-
الفغده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] 'alfaqde اندوخته؛ اندوختهشده: ◻︎ به کردار نیکی همیکردمی / وز الفغدۀ خود همیخوردمی (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۶).
-
اندوختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handōxtan, andōxtan] 'anduxtan پسانداز کردن؛ ذخیره کردن؛ اندوخته کردن؛ جمع کردن؛ اندوزیدن؛ فراهم کردن.
-
پس افت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pas[']oft ۱. بدهی که در موعد خود پرداخت نشده باشد.۲. اندوخته؛ ذخیره.
-
پستا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pastā ۱. اندوخته؛ ذخیره.۲. نوبت؛ کرت؛ دفعه.
-
تله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] telle ۱. پله.۲. پایۀ نردبان.۳. زر اندوخته.
-
جهان دیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jahāndide کسی که به دلیل عمر طولانی یا سفر بسیار و دیدن شهرهای زیاد تجربه اندوخته است؛ جهاندیده.