کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پری پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] paripeykar کسی که اندام بسیارزیبا مانند اندام پری دارد.
-
هفت ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] haft[']arkān = هفتاندام
-
خوش ترکیب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ بدترکیب] xoštarkib ۱. دارای اندام زیبا و متناسب؛ خوشاندام.۲. خوششکل.
-
لاغراندام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lāqar[']andām باریکاندام.
-
خوش ریخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] xošrixt خوشاندام.
-
بدریخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badrixt بدشکل؛ بدهیکل؛ زشتاندام.
-
قیافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قیافَة] qiyāfe صورت، هیکل، و اندام شخص.
-
کوه پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuhpeykar درشتاندام؛ قویهیکل.
-
متناسب الاعضا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَناسبالاعضاء] [قدیمی] mote(a)nāsebol'a'zā آنکه اندامهایش باهم متناسب باشد.
-
عظیم الجثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عظیمالجثَّة] 'azimoljosse درشتاندام؛ تنومند.
-
ممشوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mamšuq بلندبالا و باریکاندام.
-
خوش هیکل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. معرب] [عامیانه] xošheykal خوش قدوقامت؛ خوشاندام.
-
طاووس پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] tāvuspeykar با اندام زیبا و رنگارنگ مانند طاووس.
-
هوتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: hutan] [قدیمی] hutan خوشقامت؛ خوشاندام.
-
آلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آلة) [عربی: آلیّ] [قدیمی] 'āli ۱. مربوط به اندامهای موجود زنده.۲. دارای آلات، اجزا، یا اندامهای متعدد.