کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
باریک اندام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bārik[']andām لاغر؛ آنکه اندامی لاغر و ظریف دارد.
-
عجیب الخلقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عجیبالخلقَة] 'ajibolxelqe با اندامی شگفتانگیز یا ناقص.
-
لطافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لطافة] le(a)tāfat ۱. نرمی و نازکی.۲. خوشاندامی؛ زیبایی.۳. [قدیمی، مجاز] سخن نرم و نیکو.
-
چگلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چگل، قبیلهای از ترکان خَلُّخ، ناحیهای در حدود کاشغر) [قدیمی] čegeli از مردم چگل. Δ بردگان خوبروی را از چگل به ایران میآوردهاند، لذا در نزد شاعران فارسیزبان به زیبایی و خوشاندامی معروف شدهاند: ◻︎ گاهی شراب خوری با شاه...
-
جوانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) javāne ۱. (زیستشناسی) اندامی نورس شبیه برگهای ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخههای درخت میروید و از فلسهای متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ درمیآید؛ تژ.۲. (زیستشناسی) دانهای که مرحلۀ رشد آن بهتازگی آغاز شده است....