کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انحنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: انحناء] 'enhenā خمیده شدن؛ کج شدن؛ خمیدگی.
-
جستوجو در متن
-
شوشکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] šuške نوعی شمشیر راست و بدون انحنا.
-
چنبری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چنبر) ‹چنبرین› [قدیمی] čambari ١. مانند چنبر؛ به شکل چنبر؛ گِرد. ٢. خمیده؛ دارای انحنا.
-
خوهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خهل، خوهله، خهله› [قدیمی] xohl پیچخورده؛ کج؛ ناراست؛ دارای انحنا: ◻︎ وآن بندها که بست فلاطون پیشبین / خوهْل است و سست پیش کهین پیشکار من (ناصرخسرو: ۲۹۹).
-
شکسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) šekaste ۱. [مقابلِ درست] خرد شده؛ قطعهقطعه شده.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] ویژگی کسی که بر اثر بیماری یا اندوه شادابی و جوانی خود را از دست داده باشد.۳. [مجاز] آزرده؛ ناراحت؛ غمگین.۴. (اسم) (هنر) در خوشنویسی، یکی از خطهای فارسی، برگرفته از ...