کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحراف 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] verāb انحراف؛ پیچیدگی.
-
جنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] janaf انحراف از عدل و حق؛ جور؛ ستم.
-
تیاسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تَیامُن] [قدیمی] tayāsor بهسمت چپ گردیدن؛ بهطرف چپ مایل شدن؛ انحراف به چپ.
-
تیامن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تَیاسُر] [قدیمی] tayāmon ۱. بهسمت راست گردیدن؛ بهطرف راست مایل شدن.۲. انحراف به راست.
-
زیغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zeyq ۱. برگردیدن از حق؛ انحراف از راه راست؛ میل از حق به باطل.۲. میل کردن به سوی پستی.۳. شک و ریب.
-
ملواح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] melvāh ۱. پرندهای که صیاد پایش را ببندد تا بهوسیلۀ آن پرندۀ دیگر را صید کند.۲. آنچه باعث انحراف دیگری شود؛ منحرفکننده.
-
میل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَیل، جمعِ امیال] meyl ۱. خواست؛ تمایل؛ رغبت.۲. اشتها.۳. [قدیمی] محبت.۴. [قدیمی] خمیدن؛ برگردیدن؛ یکسو شدن.۵. [قدیمی] انحراف.
-
عدول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'odul ۱. روگرداندن؛ تخطی کردن.۲. [قدیمی] انحراف؛ خارج شدن.۳. (اسم) [جمعِ عادل] = عادل۴. [جمع عدل] = عدل۱
-
کج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کژ› kaj ۱. [مقابلِ راست] اریب.۲. بهصورت نادرست.۳. [مجاز] دارای انحراف اخلاقی.۴. [قدیمی، مجاز] باطل.〈 کج داشتن: (مصدر متعدی) کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر.
-
مازاغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مازارغَ (= به سویی میل نکرد؛ نگردید)] māzāq ۱. بدون انحراف؛ بدون میل به جانبی.۲. ویژگی آنچه باعث میشود چشم به سویی توجه نکند: ◻︎ ز حوران گرچه صحن باغ پر بود / دو چشمش سرمهٴ مازاغ پر بود (عطار: ۹۹). Δ مٲخوذ از آیۀ «مازاغَ البصرُ و...
-
پیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pič ۱. قطعهای فلزی مانند میخ با دندههای مارپیچی که با پیچگوشتی یا آچار پیچانده و بازوبسته میشود.۲. قسمتی از معبر که با انحراف سیر مستقیم خود باعث تغییر مسیر معبر میشود.٣. قطعهای گَردان در برخی وسایل برقی برای خاموش و روشن کردن یا برخی تنظ...