کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: انگدان] ‹انگدان، انگوان، انگیان› (زیستشناسی) 'anjodan گیاهی با ساقههای ستبر و میانتهی، برگهای سوراخدار، گلهای چتری، میوۀ سیاه و بدبو، و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ میگیرند.
-
جستوجو در متن
-
انگدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'angodān = انجدان
-
انگیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'angiyān = انجدان
-
انغوزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انگوژه، انگژه، انگژد› (زیستشناسی) 'anquze صمغ یا شیرۀ انجدان، به رنگ قهوهای و طعم تلخ که خاصیت دارویی دارد.
-
رافه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] rāfe گیاهی بیابانی شبیه موسیر که پخته و بریانکردۀ آن خورده میشود؛ انجدان.
-
کاشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاشن› (زیستشناسی) [قدیمی] kāšem گیاهی کوهی شبیه انجدان، با برگهای بریده و گلهای زرد که تخم و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد؛ زیرۀ کوهی.
-
اشترغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شترغاز› (زیستشناسی) [قدیمی] 'oštorqāz ریشۀ گیاه انگدان که با سرکه خورده میشود؛ بیخ انجدان: ◻︎ بس که دادند مر تو را این قوم / بدل گاو روغن اشترغاز (سنائی۲: ۱۸۰).