کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجام نشده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انجام پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'anjāmpazir قابل انجام شدن؛ انجامشدنی؛ عملی.
-
راه انجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رهانجام› [قدیمی] rāh[']anjām ۱. اسباب سفر؛ زاد و راحله؛ لوازم مسافرت.۲. مرکب.۳. قاصد و پیک.
-
ره انجام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راهانجام› [قدیمی] rah[']anjām اسبتندرو: ◻︎ تنوری چنین گرم دربندمان / رهانجام را گرمتر کن عنان (نظامی: لغتنامه: رهانجام).
-
نیک انجام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nik[']anjām کسیکه آخر و عاقبت کارش خوب باشد؛ خوشعاقبت.
-
جستوجو در متن
-
پیش خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹پیشخورد› [مجاز] pišxor ۱. پول کالایی که هنوز تحویل داده نشده یا اجرت کاری که هنوز انجام نشده است.۲. (اسم) چاشنی، سوپ، و آنچه پیش از غذای اصلی بخورند.۳. (صفت) ویژگی کسی که درآمد خود را پیشاپیش خرج میکند.
-
کراهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَراهة] ke(a)rāhat ۱. ناپسند داشتن؛ ناخوش داشتن؛ ناراضی بودن.۲. زشتی.۳. (فقه) اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده.