کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتقال دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کلاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: clutch] kelāj دستگاهی در اتومبیل که راننده میتواند با اتصال دادن آن به موتور قدرت دورانی موتور را به جعبهدنده و چرخهای اتومبیل انتقال دهد، یا با جدا کردن آن از موتور، اتومبیل را از حرکت بازدارد. این دستگاه بهوسیلۀ پدال کلاچ که زیر...
-
تحویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahvil ۱. برگردانیدن.۲. انتقال دادن؛ جابهجا کردن؛ ازجایی به جای دیگر نقل کردن.۳. سپردن چیزی به کسی.۴. (اسم) (ادبی) = زشت 〈 زشتوزیبا〈 تحویل سال: تمام شدن سال پیش و آغاز سال نو خورشیدی.
-
کانال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: canal] kānāl ۱. مجرای مصنوعی عبور آب برای حمل و نقل؛ ترعه: کانال پاناما.۲. مجرای عبور آب برای آبیاری، انتقال فاضلاب، و مانند آنها.۳. مجرایی از جنس ورق آهن گالوانیزه برای هدایت هوا: کانال کولر.۴. مسیری که برای عبور دادن کابلهای برق ی...
-
سیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: asīm] sim ۱. (برق) یک یا چند رشتۀ باریک و بلند ساختهشده از فلزی با رسانایی بالا که برای انتقال برق یا سیگنالهای الکتریکی به کار میرود: سیم برق، سیم تلفن.۲. (شیمی) = نقره۳. (موسیقی) رشتۀ نازک فلزی که روی بعضی آلات موسیقی، مانند تار و ...