کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبوهی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zehām انبوهی کردن؛ به هم فشار آوردن و جا تنگ کردن بر یکدیگر.
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزاحَمة] mozāhemat ۱. تنگ گرفتن بر کسی؛ اذیت کردن.۲. [قدیمی] انبوهی کردن.
-
تزاحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazāhom ۱. انبوهی کردن.۲. گرد آمدن مردم در یک جا و به هم فشار آوردن.
-
زحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زحمة] zahmat ۱. رنج و آزردگی.۲. [قدیمی] به هم فشارآوردن و یکدیگر را در فشار گذاشتن؛ انبوهی کردن؛ زحام.۳. [قدیمی] انبوهی.〈 زحمت دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] باعث زحمت شدن؛ رنج و آزار دادن؛ اذیت کردن.〈 زحمت کشیدن: (مصدر لاز...