کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبان باد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لت انبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] lat[']ambān پرخور؛ شکمپرست: ◻︎ نه هربار خرما توان خورد و برد / لتانبان بدعاقبت خورد و مرد (سعدی۱: ۱۴۷ حاشیه).
-
نای انبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] nay[']ambān = نیانبان
-
نی انبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) ney[']ambān نوعی نی که به انبان پرباد متصل است و با فشاری که به انبان وارد میکند نواخته میشود؛ نایمشکک؛ خیکنای.
-
جستوجو در متن
-
باددم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāddam ۱. بادانبان؛ انبان باد.۲. دمۀ آهنگران؛ دم؛ دمه.
-
دمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: damak] dame ۱. باد شدید همراه با برف؛ باد و برف و سرما: ◻︎ وگر گوسپندی برند از رمه / به تیرهشب و روزگار دمه (فردوسی: ۶/۵۵۵).۲. بخار.۳. ‹دم› آلتی شبیه انبان که در کنار کورۀ آهنگری یا زرگری قرار میدهند و با دمیدن آن آتش را شعلهور میس...
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dam ۱. نفَس.۲. (بن مضارعِ دمیدن) = دمیدن۳. هوا.۴. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود.۵. بخار.۶. هوای خفه؛ هوای سنگین که قابل تنفس نباشد: این مستراح دم دارد.۷. آه.۸. بانگ و آواز.۹. [مجاز] لحظه؛ هنگام؛ وقت.۱۰. لب ...