کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبار کردن در حیاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برف انبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] barf[']ambār ۱. جایی که برف را انبار و ذخیره کنند که برای تابستان بماند.۲. (صفت) [مجاز] اوراق یا چیزهای دیگر که روی هم انباشته شده باشد.
-
لت انبار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لتنبار، لتنبر› [قدیمی، مجاز] lat[']ambār پرخور؛ شکمپرست؛ لتانبان.
-
جستوجو در متن
-
باشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāšgāh حیاط یا تالار بزرگ که در آنجا عدهای برای ورزش، بازی، تفریح، یا دیدوبازدید جمع میشوند؛ کلوب.
-
درسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹درساره› [قدیمی] darsār ۱. درگاه.۲. پردهای که در پیش در خانه بیاویزند.۳. دیواری که در حیاط جلو در خانه درست کنند که داخل خانه دیده نشود.
-
شاه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] šāhnešin ۱. جای نشستن شاه در اتاق.۲. قسمتی از یک اتاق بزرگ که شبیه ایوان ساخته میشد اما به طرف حیاط در نداشت؛ غرفۀ داخل اتاق.
-
سکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sak[k]u برآمدگی از زمین مانند تخت از سنگ یا آجر در کنار در حیاط یا میان باغ و پای درختان سایهدار درست کنند؛ تختگاه.
-
آغشغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغشکه› 'āqešqe ۱. پنجرۀ بزرگ.۲. در اتاق که به طرف حیاط یا کوچه باز شود و دارای شیشه باشد؛ ارسی.
-
دیوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: divār] ‹دیوال› divār آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند.
-
زیرزمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زیرزمینی› zirza(e)min خانهای که در زیر زمین ساخته شود؛ طبقهای از ساختمان که پایینتر از کف حیاط یا خیابان قرار دارد.
-
تجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ta(e)jir پردۀ بزرگ و ضخیم که در وسط حیاط یا اتاق برپا کنند تا قسمتی از آن از قسمت دیگر جدا شود.
-
ارسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ارس [= روسی]) [روسی. فارسی] 'orosi ۱. مربوط به روسیه.۲. تهیهشده در روسیه؛ روسی.۳. (اسم) نوعی کفش پاشنهدار مردانه یا زنانه.۴. (اسم) نوعی در یا پنجره با شیشههای مشبک رنگی که رو به حیاط باز میشد.
-
کلاغ پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] kalāqpar ۱. حرکتی که در آن دو دست را پشت سر قرار داده و با حالت نشسته بر پنجۀ پا به جلو میپرند.۲. تنبیهی به این شکل در سربازخانهها.۳. (صفت) نوعی آجرفرش کف اتاق، حیاط یا حاشیهبندی کنار باغچه بهطور لوزی، که گوشههای آجرها به ه...
-
اندرون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: andarōn، مقابلِ بیرون] ‹اندو› 'andarun ۱. درون؛ میان و داخل چیزی.۲. باطن؛ ضمیر.۳. خانه و حیاطی که عقب حیاط بیرونی ساخته شده و مخصوص زن و فرزند و سایر افراد خانوادۀ صاحبخانه بود؛ اندرونی.۴. (حرف اضافه) در.
-
نسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نسار، نسا› [قدیمی] nasar ۱. محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد؛ قسمت جنوبی حیاط روبهشمال؛ خانۀ پشتبهآفتاب.۲. بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند؛ سایهبان: ◻︎ دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر...