کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیرخسرو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دهلوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دهلی) dehlavi از مردم دهلی: امیرخسرو دهلوی.
-
آغنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqande آکنده؛ انباشته: ◻︎ دل ز مهر جهانیان کنده / وآنگه از مهر دوست آغنده (امیرخسرو: لغتنامه: آغنده).
-
بیستاخی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bistāxi گستاخی: ◻︎ بسیار شد این سخن فراخی / ز اندازه گذشت بیستاخی (امیرخسرو: مجمعالفرس: بیستاخ).
-
گره بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gerehbor کیسهبر؛ جیببر: ◻︎ توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهیکیسه را از گرهبر چه باک (امیرخسرو: مجمعالفرس: گرهبر).
-
خاربست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xārbast = پَرچین۲: ◻︎ به گرد دیدۀ خود خاربستی از مژه کردم / که نی خیال تو بیرون رود نه خواب درآید (امیرخسرو: ۴۱۲).
-
پردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بردگ، پرد› [قدیمی] pardak لغز؛ چیستان: ◻︎ ز پردکهای دورادور بسته / که از فکرش دل داناست خسته (امیرخسرو: لغتنامه: پردک).
-
شپیلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] šepilidan فشردن؛ فشار دادن: ◻︎ گلابیصفت بر صفا بگذرند / که گل را شپیلند و آبش خورند (امیرخسرو: لغتنامه: شپیل).
-
چغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čoqal جوشن؛ زره؛ جامۀ جنگ: ◻︎ نه همچون دیگران ز آهن چغلپوش / سلاح عصمت یزدانش بر دوش (امیرخسرو: لغتنامه: چغل).
-
ولج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] val[a]j = ورتیج: ◻︎ پخته بسی مرغ به صد گونه طرز / از ولج و تیهو و دراج و چرز (امیرخسرو: لغتنامه: ولج).
-
سبزپا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ سپیدپا] ‹سبزپای، سبزپی› [قدیمی، مجاز] sabzpā بدقدم؛ شوم؛ نامبارک: ◻︎ نه درد است طبیب ژاژخای است / که گاهی سرخرو گه سبزپای است (امیرخسرو: مجمعالفرس: سبزپا).
-
باخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bāxe = لاکپشت: ◻︎ چون باخهای به همت زادی ز بیضهٴ دین / دان خصم جان هوا را چون ماهیان هوا را (امیرخسرو: مجمعالفرس: باخه).
-
گلمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) golmar ۱. (زیستشناسی) نام گلی: ◻︎ از آن گلمر که دل بردوزد آن هم / ز هر تن لاله رست و ارغوان هم (امیرخسرو: مجمعالفرس: گلمر).۲. [قدیمی] نوعی پیکان تیر.
-
لعلگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] la'lgar سازندۀ لعل: ◻︎ لعلفشان ساقی زرینکمر / گشته چو خورشید فلک لعلگر (امیرخسرو: لغتنامه: لعلگر).
-
پالاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pālāš ۱. آلودگی: ◻︎ چو پا لغز و پالاش دارد گِلَت / مرنجان دلی تا نرنجد دلت (امیرخسرو: رشیدی: پالاش).۲. آلوده شدن پا به گلولای.
-
زاغ پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زاغپای› [قدیمی، مجاز] zāqpā طعنه؛ سرزنش؛ ملامت: ◻︎ کبک خرامنده به صحن سرای / کبک روان را بزده زاغپای (امیرخسرو: لغتنامه: زاغپا).