کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امیدواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امیدواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'om[m]idvāri امید داشتن؛ امیدوار بودن.
-
جستوجو در متن
-
مخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] moxt امید؛ امیدواری.
-
ارتجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ارتجاء] [قدیمی] 'ertejā امید داشتن؛ امیدوار بودن؛ امیدواری.
-
دلگرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] delgarmi ۱. امیدواری.۲. اطمینان؛ ضد دلسردی.
-
ان شااللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی (= اگر خدا بخواهد)] 'enšā'allāh در هنگام اعلام تصمیم به کاری یا دادن وعدهای برای اظهار امیدواری گفته میشود.
-
بیوسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ba(i)yusān ۱. در حال امیدواری.۲. در حال طمع.۳. در حال چاپلوسی.
-
رجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رجاء] rajā ۱. (تصوف) حالتی در سالک که باعث میشود به لطف خداوند امیدوار شود.۲. [قدیمی] امیدوار بودن؛ امیدواری؛ امید.
-
زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: uzvān] ‹زفان، زوان› zabān ۱. (زیستشناسی) عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده میشود و به جویدن غذا و بلع آن کمک میکند و انسان بهوسیلۀ آن حرف میزند.۲. [مجاز] لهجه و طرز تکلم و گفتار هر قوم و ملت.〈 زب...