کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اموال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اموال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مال] 'amvāl = مال۲
-
جستوجو در متن
-
حرایب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرائب، جمعِ حَریبَة] [قدیمی] harāy(')eb اموال.
-
استصفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استصفاء] [قدیمی] 'estesfā گرفتن همۀ اموال کسی.
-
مختلس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) moxtales کسی که چیزی بهخصوص اموال دولتی را میدزدد؛ رباینده.
-
چاپنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی. فارسی] čāpande آنکه اموال مردم را غارت کند؛ غارتکننده؛ غارتگر.
-
چاپیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [ترکی. فارسی] [عامیانه] čāpidan تاراج کردن؛ غارت کردن؛ اموال مردم را به یغما بردن.
-
قاطع الطریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹قاطع طریق› qāte'ottariq کسی که راه را بر مسافران میبندد و اموال آنها را میدزدد؛ راهزن.
-
رهزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹راهزن› [قدیمی] rahzan دزدی که سر راه میگیرد و اموال مردم را میبرد؛ دزد.
-
محجور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) mahjur کسی که بهواسطۀ سفاهت و کمعقلی از تصرف در اموال خود منع شده باشد.
-
راهزنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rāhzani دزدی و غارت اموال مسافران در راهها؛ عمل راهزن.
-
مؤامره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مؤامَرَة] [قدیمی] mo'āmere ۱. مشورت کردن.۲. رایزنی.۳. (اسم) نوشتهای که سلاطین یا حکام دولتی به نام مٲمورینی که وجوهی از اموال دولتی را به نام خود ضبط کرده بودند صادر میکردند و به موجب آن رد آن اموال را از ایشان میخواستند.
-
بنه کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bonekan حرکت دستهجمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر.
-
کاروان زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kār[e]vānzan ۱. دزدی که به کاروان حملهکرده و اموال کاروانیان را غارت میکند.۲. [مجاز] دلربا.
-
غرما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرماء، جمعِ غریم] [قدیمی] qoramā = غریم〈 غرما کردن: [قدیمی] تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته بهوسیلۀ طلبکاران میان خود.