کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امنیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امنیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: امنیَّة] 'amniy[y]at ۱. در امان بودن؛ ایمنی.۲. آرامش و آسودگی.
-
جستوجو در متن
-
مستامن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'men دارای امنیت؛ غیر مسلمانی که وارد سرزمین اسلامی شده و دارای امنیت و مصونیت است.
-
ناامن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] nā'amn جایی که در آن امنیت و آسایش نباشد.
-
تامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'min ۱. آماده کردن.۲. (صفت) آماده.۳. (صفت) دارای امنیت.۴. امنیت داشتن.
-
صاحب نسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebnasaq مٲمور حفظ نظم و امنیت؛ داروغه.
-
اخلالگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] 'exlālgar کسی که در کاری یا امری اخلال میکند؛ آنکه نظم و امنیت جامعه را برهم میزند.
-
محاربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محارَبـَة] mohārebe ۱. با هم جنگ کردن؛ جنگیدن.۲. (حقوق) از بین بردن نظم و امنیت با استفاده از اسلحه یا بدون آن.
-
آرامش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹آرمش› 'ārāmeš ۱. آسایش؛ آسودگی؛ فراغ۲. سکون.۳. سکوت.۴. [مجاز] امنیت.۵. [مقابلِ جنگ] [قدیمی، مجاز] صلح.
-
شهربانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] šahr[e]bāni ادارهای تابع وزارت کشور که وظیفۀ آن حفظ امنیت شهر و تعقیب بزهکاران بوده؛ نظمیه.
-
اطلاعات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اطلاّع] 'ettelā'āt ۱. = اطلاع۲. گیشه یا محلی در یک اداره یا مؤسسه برای راهنمایی مراجعه کنندگان.۳. وزارتخانهای برای حفظ امنیت کشور: مٲمورهای اطلاعات.
-
پلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: police] (نظامی) polis ۱. مجموعۀ افرادی که با استفاده از اختیارات قانونی خود، در جهت ایجاد نظم، امنیت، و آرامش در شهر، کشور و جامعه تلاش میکنند.۲. هر یک از افراد متعلق به این مجموعه.۳. جایی که افراد این مجموعه در آن مستقر هستند.〈...
-
یونسکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: U.N.E.S.C.O، United Nations Educational Scientific and Cultural Organization] yunesko سازمان فرهنگی وابسته به سازمان ملل متحد که با کمک به صلح و امنیت ملل، افزایش احترام به عدالت، حکومت قانون، و حقوق انسانی، و آزادیهای اساسی در سال ...
-
کلانتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kalāntar ۱. [عامیانه، مجاز] بسیارباهوش و کاری.۲. (اسم) (نظامی) [منسوخ] رئیس کلانتری.۳. (اسم) [قدیمی] در دورۀ صفویه تا اوایل قاجار، مسئول شهر یا محله که وظیفهاش جمعآوری مالیات و برقراری نظم و امنیت بود.۴. (اسم) [قدیمی] رئیس و سرپرست یک صنف یا ...
-
سیاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: سیاسة] siyāsat ۱. اداره و مراقبت امور داخلی و خارجی کشور.۲. درایت؛ باهوشی؛ خردمندی.۳. [عامیانه، مجاز] حسابگری منفعتجویانه.۴. برنامۀ کار یا شیوۀ عمل.۵. [قدیمی] عقوبت؛ مجازات.〈 سیاست کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] عقوبت کردن؛ م...