کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امنیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
امنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [منسوخ] 'amniy[y]e نیروی انتظامی مٲمور حفاظت راهها و خارج شهر؛ ژاندارمری.
-
امنیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: امنیَّة، جمع: اَمانیّ] [قدیمی] 'omniyye آرزو؛ خواهش؛ امید؛ آرمان.
-
واژههای همآوا
-
امنیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: امنیَّة] 'amniy[y]at ۱. در امان بودن؛ ایمنی.۲. آرامش و آسودگی.
-
جستوجو در متن
-
امانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اُمنیَّة] [قدیمی] 'amāni = اُمنیه
-
ژاندارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gendarme] (نظامی) žāndārm مٲمور حفظ نظم و آرامش در روستاها و راههای خارج شهر؛ امنیه.
-
قراسوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قرهسوران، قرهسورن› [منسوخ] qarāsurān در دورۀ قاجار، سوار نگهبان راه یا مستحفظ قافله؛ سوار امنیه.
-
ژاندارمری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gendarmerie] (نظامی) [منسوخ] žāndārmeri ادارهای که عهدهدار حفظ نظم و آرامش و اجرای قوانین و مقررات در روستاها و راههای خارج شهر است؛ ادارۀ امنیه.