کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
املاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
املاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِلْح] 'amlāh = مِلْح
-
جستوجو در متن
-
الکترولیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: électrolyte] 'elect[e(o)]rolit ۱. (شیمی) محلولی که جریان برق را رد کند و خود تجزیه شود.۲. (پزشکی) املاح محلولی که بهمنظور تامین املاح بدن بیمار استفاده میشود.
-
نیتریفیکاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: nitrofication] (شیمی) nitrifikās[i]yon فرآیند تبدیل املاح آمونیاکی به اسیدنیتریک؛ شورهسازی.
-
اسکاتیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'eskātif روغنی که از جوشاندن بعضی املاح فلزی در روغن کتان به دست میآید و در نقاشی برای زودتر خشک شدن رنگ به کار میرود.
-
آمونیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ammonium] ‹آمونیوم› (شیمی) 'āmo(u)niyom بنیان مثبت موجود در املاح آمونیاک که تا کنون به حالت آزاد به دست نیامده و خواص آن بسیار شبیه سدیم و پتاسیم است.
-
سرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sérum] (پزشکی) serom محلول آبمقطر حاوی موادی مانند املاح، ویتامین، و مانند آن که برای تغذیه یا درمان به بیمار تزریق میشود.
-
آب مقطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (شیمی) 'ābmoqattar آبی که با دستگاه تقطیر طی فرایند سردکردن بخار آب به دست میآید و خالی از املاح مواد معدنی است. Δ در طب و داروسازی به کار میرود.
-
استون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acétone] ‹آستون، آستن، استن› (شیمی) 'aseton مایعی بیرنگ، فرّار، و قابل اشتعال که از تقطیر املاح اسیداستیک بهدست میآید و در تهیۀ رنگ و لاک به کار میرود. بسیاری از مواد را در خود حل میکند و به همین دلیل در پاک کردن لاک ناخن از ...
-
باریوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: baryum] (شیمی) bāriyom فلزی نقرهایرنگ، نرم، و سمی که در مجاورت هوا اکسید و در ۸۵۰ درجه حرارت ذوب میشود و املاح آن در طب و صنعت به کار میرود.
-
ریزگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (هواشناسی) rizgard تودۀ عظیمی از ذرات بسیارریز جامد، مانند خاک، املاح، دود، و امثال آن که در جو پراکنده است و باعث تیره شدن هوا در نزدیکی سطح زمین میشود.
-
نقرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) neqres ورم، آماس، و درد شدید که غالباً در اثر پرخوری و حرکت نکردن و اختلال عمل کبد و بالا رفتن اسیداوریک خون و جمع شدن املاح در مفصل انگشت پا تولید میشود.
-
تربچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) torobče از سبزیهای خوردنی از نوع ترب. ریشۀ آن سرخرنگ و کوچکتر از ترب، دارای ویتامینهای A، B، و C و املاح معدنی است. برگ آن نیز مقداری ویتامین C دارد.
-
ادرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'edrār ۱. مایعی زردرنگ، مرکب از آب، اسیداوریک، نمک طعام، و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع میشود؛ پیشاب؛ شاش.۲. [قدیمی] وظیفه؛ مستمری؛ مقرری.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] ریختن.
-
پلاسما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: plasma] (زیستشناسی) pelāsmā مایع شفاف خون و لنف که شامل ۹۰ درصد آب و ۶ تا ۸ درصد پروتئین، املاح معدنی، عوامل انعقادی، آنتیکورها، و هورمونها است و گلبولهای قرمز و سفید در آن شناور هستند.