کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'amrad جوانی که هنوز صورتش مو درنیاورده باشد؛ سادهزنخ؛ بیریش.
-
جستوجو در متن
-
لیوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] livak ۱. پسر.۲. امرد بزرگجثه.
-
لکام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lokām ۱. بیادب؛ بیشرم؛ بیحیا.۲. امرد قویجثه.
-
لوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lut ۱. برهنه؛ عریان؛ لخت؛ روت.۲. [قدیمی] امرد.
-
کنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ke(a)ng ۱. قویهیکل؛ قویجثه.۲. امرد و بیشرم: ◻︎ گه گریبانم بگیرد قحبهای / گاه کنگی بشکند دندان من (سعدی: لغتنامه: کنگ).
-
مخنث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moxannas ۱. مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد؛ زنمانند.۲. [مجاز] مرد بدکار؛ پشتپایی؛ هیز.۳. آنکه نه مرد است و نه زن؛ خنثی؛ امرد؛ بیریش.