کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امثال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امثال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِثل] 'amsāl ۱. = مِثل۲. [جمعِ مَثَل] = مَثَل۳. داستان.
-
واژههای همآوا
-
امسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'emsāl ۱. سالی که در آن هستیم؛ سال جاری.۲. (قید) در سالی که در آن هستیم؛ در سال جاری.
-
جستوجو در متن
-
لاهوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lāhure قاش خربزه یا هندوانه و امثال آنها.
-
لسع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] las' گزیدن مار، کژدم و امثال آن.
-
سرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: srūb, sruv] ‹سروی، سرون› [قدیمی] soru شاخ گاو و گوسفند و امثال آنها.
-
سرون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سُرو› (زیستشناسی) [قدیمی] sorun شاخ گاو، گوسفند، و امثال آنها.
-
گروهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گرهه› [قدیمی] goruhe گلولۀ خمیر، گِل، پنبه، و امثال آن.
-
پچشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پشک، پشکل› [قدیمی] počošk پشکل گوسفند، بز، شتر، و امثال آنها.
-
مقابض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقبض] [قدیمی] maqābez قبضهها و دستههای شمشیر و امثال آن که به دست گرفته میشوند.
-
جرجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) jerjer صدای پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه، و امثال آنها.
-
وبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] vabar پشم شتر، خرگوش، روباه، و امثال آنها.
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] softe سوراخشده. Δ بیشتر دربارۀ مروارید و لعل و امثال آنها میگویند.
-
اونیفرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: uniforme] 'oniform لباس رسمی و متحدالشکل، اعضای یک سازمان یا گروه و امثال آنها.