کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امان دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی امان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] bi'amān بیرحم؛ سنگدل.
-
جستوجو در متن
-
زنهار
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [پهلوی: zīnhār] ‹زینهار› zenhār ۱. هنگام تنبیه و تحذیر به کار میرود؛ بپرهیز؛ برحذر باش: ◻︎ زینهار از قرین بد زنهار / و قِنا رَّبنا عذابَالنّار (سعدی: ۱۰۰)، زنهار، دروغ نگو.۲. (اسم) [قدیمی] مهلت.۳. (اسم) [قدیمی] عهد و پیمان.۴. (اسم) [قدیم...
-
پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: panāh] panāh ۱. حامی؛ پشتیبان: ◻︎ اندر پناه خویش مرا جایگاه ده / کایزد نگاهدار تو باد و «پناه» تو (فرخی: ۳۴۰).٢. (اسم) امان؛ زنهار: ◻︎ اندر «پناه» خویش مرا جایگاه ده / کایزد نگاهدار تو باد و پناه تو (فرخی: ۳۴۰).٣.(اسم) حمایت.۴. (اسم) پن...