کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ammār ۱. کسی که بسیار امر میکند.۲. برانگیزاننده به بدی و شر.
-
واژههای مشابه
-
آمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āmār] ‹آماره، اماره› 'āmār ۱. دادههای عددی به دست آمده از بررسی اطلاعات دربارۀ یک مجموعه: آمار اقتصادی، آمار سیاسی، آمار نفوس.۲. علم گردآوری و بررسی داده های عددی.
-
واژههای همآوا
-
آمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āmār] ‹آماره، اماره› 'āmār ۱. دادههای عددی به دست آمده از بررسی اطلاعات دربارۀ یک مجموعه: آمار اقتصادی، آمار سیاسی، آمار نفوس.۲. علم گردآوری و بررسی داده های عددی.
-
جستوجو در متن
-
اماره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: امارَة، مؤنثِ اَمّار] 'ammāre = امار
-
احصائیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: احصائیَّة] [منسوخ] 'ehšā'iy[y]e ادارۀ آمار.
-
آمارشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (ریاضی) 'āmāršenās کسی که به قواعد علم آمار آگاهی دارد؛ متخصص احصائیه.
-
احصا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: احصاء] 'ehsā ۱. شمارش کردن؛ شمردن.۲. آمار گرفتن؛ سرشماری.
-
سال نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sālnāme کتابی که در آن خلاصۀ اخبار و آمار یکساله را بنویسند.
-
لشکرنویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) laškarnevis در دورۀ صفوی تا قاجار، آنکه آمار و شمارۀ لشکریان و حساب جیره و مواجب آنها را نگه دارد.
-
همار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hamār ۱. آمار؛ شمار.۲. عدد و حساب.۳. (قید) = همواره
-
آماریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آماردن› [قدیمی] 'āmāridan به حساب آوردن؛ آمار کردن؛ شمردن: ◻︎ تو از سر نغزی و لطیفی و ظریفی / میدان همه افعال من و هیچ میامار (سوزنی: ۵۰).