کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الکترونیکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
الکتروفون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: électrophone] (موسیقی) 'elect[e(o)]rofon مجموعۀ سازهای الکتریکی و الکترونیکی.
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: computer] kāmpiyo(u)ter دستگاهی الکترونیکی دارای حافظهای با حجم زیاد برای ذخیرهسازی و پردازش سریع اطلاعات، انجام محاسبات، تنظیم، و کنترل ماشینآلات؛ رایانه.
-
روبیدیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rubidium] (شیمی) ro(u)bid[i]yom عنصری فلزی، بسیارنرم، نقرهایرنگ، و کمیاب که از لحاظ شیمیایی بسیار واکنشپذیر است و در ساخت چشم الکترونیکی به کار میرود.
-
تالیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thallium] (شیمی) tāliyom عنصر فلزی، کمیاب، نرم، و قابل مفتول شدن که از ترکیبات آن برای تولید سم و در شیشهسازی و تجهیزات الکترونیکی استفاده میکنند.
-
تلویزیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télévision] (برق) tel[e]visiyon ۱. دستگاهی الکترونیکی که صورت اشیا و اشخاص و مناظر را از مرکز فرستنده دریافت و پخش میکند.۲. [مجاز] سازمانی که مسئولیت تهیه و پخش برنامههای تلویزیونی را برعهده دارد.