کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الکترولکهگذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گذار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گذاردن) gozār ۱. = گذاردن۲. گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بنیانگذار، فروگذار، مینگذار.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] عبور؛ مرور؛ گذشتن از جایی.۴. (اسم) [قدیمی] معبر؛ گذرگاه.〈 گذار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] عبور کردن؛ گذشتن: ◻︎ هردم آنجا گ...
-
آهن گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āhangozār ۱. آنکه تیر و مانند آن را از آهن بگذراند.۲. [مجاز] قوی؛ نیرومند: ◻︎ شمار سپه آمدش صدهزار / همه شیرمردان آهنگذار (فردوسی۲: ۸۴۶).۳. هر چیز که ازآهن بگذرد: تیغ آهنگذار: ◻︎ کجا تیغ و ژوپین آهنگذار / کجا نیزه و گرزۀ گاوسار...
-
آسان گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āsāngozār کسی که زندگانی را به خود سخت نگیرد و غصۀ بیش و کم نخورد؛ آنکه عمر را به خوشی و آسانی بگذراند: ◻︎ به آسانگذاری دمی میشمار / که آسان زید مرد آسانگذار (نظامی۵: ۹۹۵).
-
قیمت گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qey(i)matgozār آنکه قیمت اشیا را سنجیده و ارزش آنها را تعیین میکند.
-
کار گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārgozār ۱. آنکه با چابکی و مهارت کار میکند؛ آنکه خوب از عهدۀ کار برمیآید؛ کاربر.۲. مٲمور دولت.۳. نوکر؛ خدمتگذار.
-
گردون گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gardungozār ۱. گردونپیما؛ آسمانپیما.۲. آنکه از آسمان بگذرد.
-
کلاه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] kolāhgozār کسی که با فریب و خدعه چیزی از دیگری بگیرد.
-
فرمان گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farmāngozār آنکه فرمان او اجرا میشود؛ فرماندهنده؛ حاکم.
-
قانون گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] qānungozār قانونگذارنده؛ آنکه قانون وضع کند؛ مُقَنِّن.
-
بیمه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bimegozār کسی که جان یا مال خود را در نزد شرکتها یا بنگاههای بیمه، بیمه میکند.
-
مشکل گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹مشکلگذر› [قدیمی] moškelgozār راهی که عبور از آن دشوار باشد.
-
پی گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] peygozār پیگذارنده؛ پایهگذار؛ بنیانگذار.
-
نیزه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] neyzegozār آنکه با نیزه جنگ کند؛ نیزهزن؛ نیزهدار.
-
تخم گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) (زیستشناسی) toxmgozār جانوری که تخم بگذارد و بهوسیلۀ تخم تولیدمثل کند.