کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'alak ۱. وسیلهای گرد و دیوارهدار، با سوراخهای ریز که برای جدا کردن ناخالصی گَردها و حبوبات به کار می رود؛ آردبیز؛ موبیز.۲. چوب بلند بازی الکدولک.
-
واژههای مشابه
-
آلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹والک، دوالک، آله› (زیستشناسی) 'ālak = والک
-
الک دولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'alakdolak بازی دو یا چند نفرهای که چوب کوتاهی را روی زمین میگذارند و با چوب درازتر به آن میزند و آن را به هوا پرتاب میکنند و سایر بازیکنان باید آن چوب را در هوا بگیرند؛ چالیک.
-
واژههای همآوا
-
آلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹والک، دوالک، آله› (زیستشناسی) 'ālak = والک
-
علک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'elk صمغ؛ مصطکی؛ هر صمغی که در دهان میجوند.〈 علک خاییدن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. صمغ خاییدن؛ سقز جویدن.۲. [مجاز] بیهوده گفتن؛ ژاژ خاییدن.
-
جستوجو در متن
-
آردبیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ārdbiz ۱. = الک۲. (اسم، صفت) الککننده.
-
آله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'āle = آلک
-
موبیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] mubiz الک.
-
تنگ بیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنکبیز› [قدیمی] tangbiz = الک
-
چالیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چلک، چلیک› [قدیمی] čālik = الکدولک
-
غوک چوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qukčub دو تکه چوب که کودکان با آن الکدولک بازی کنند.
-
سبوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sa(o)bus پوست گندم یا جو؛ پوست آرد نشدۀ دانۀ گندم یا جو که از الک کردن آرد به دست میآید.