کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الهام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'elhām ۱. در دل افکندن؛ تلقین کردن.۲. (اسم) اندیشهای که بهصورت ناگهانی در ذهن بیاید.۳. القای امری از جانب خداوند در دل انسان.
-
جستوجو در متن
-
ملهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] molham کسی که امری به او الهام یا تلقین شده؛ الهامشده.
-
ملهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] molhem الهامکننده؛ تلقینکننده.
-
اشراقیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اشراقیّون، جمعِ اشراقیّ] (فلسفه) 'ešrāqiy[y]un پیروان حکمت اشراق که معتقد به ادراک حقایق از طریق الهام بودهاند.
-
نبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: نبیّ، جمع: انبیا] nabi ۱. پیغمبر.۲. خبردهنده از غیب به الهام خداوند.
-
وحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] vahy ۱. آنچه از جانب خداوند بر پیغمبران الهام شود.۲. [قدیمی] آنچه از جانب غیرخدا به کسی الهام شود: وحی شیطان.〈 وحی مُنزل: پیامی که از جانب خداوند به پیغمبر رسیده باشد.
-
خواب نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xābna(e,o)mā ویژگی کسی که در خواب ملهم شود و از جانب پیشوایان دین مطلبی به او الهام شود.
-
نبوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نبوّة] no(a)bovvat ۱. پیغمبری؛ پیمبری.۲. خبر دادن از غیب یا از آینده به الهام خداوند.
-
ایحا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایحاء] [قدیمی] 'ihā ۱. وحی فرستادن؛ الهام کردن.۲. اشاره کردن.۳. مطلبی را در ذهن یا در دل کسی افکندن.
-
اشراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešrāq ۱. روشن شدن.۲. درخشیدن؛ تابان گشتن.۳. برآمدن آفتاب؛ روشن و تابان شدن آفتاب.۴. [مجاز] الهام گرفتن.۵. (فلسفه) وصول به حقایق از طریق کشف و شهود. Δ بانی و مروج آن در ایران و اسلام شیخ شهابالدین سهروردی است که از فلسفۀ ...
-
فیض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: فیوض] fa(e)yz ۱. سود، بهره، و فایده، بهویژه از جنبۀ معنوی.۲. [مجاز] توفیق؛ سعادت.۳. (تصوف) آنچه به طریق الهام و بدون تحمل زحمتِ کسب به قلب القا میشود.۴. [قدیمی] بخشش؛ جود.۵. [قدیمی] روان گشتن آب؛ ریزش.۶. [قدیمی] آب روان.
-
پیغمبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) peyqāmbar ۱. هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی، و یا بهواسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند؛ پیغامبر؛ پیامبر؛ پیمبر.۲. آنکه پیغامی از طرف کسی برای دیگری ببرد. &Delta...