کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الموت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملک الموت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ملکالمَوت] [قدیمی] malakolmo[w]t فرشتهای که جان مردم را میگیرد؛ عزرائیل.
-
جستوجو در متن
-
بویحیی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: ابویحیی] [قدیمی، مجاز] buyahyā ملکالموت؛ عزرائیل.
-
قابض الارواح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹قابض ارواح› [قدیمی] qābezol'arvāh گیرندۀ جانها؛ جانگیر؛ جانستان؛ ملکالموت؛ عزرائیل.
-
جان شکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] jānšekār ۱. شکارکنندۀ جان؛ گیرندۀ جان؛ جانستان: ◻︎ نَبْوَد شگفت اگر ملکالموت خوانمش / ازبسکه هست چون ملکالموت جانشکار (قاآنی: ۳۷۹).۲. عزرائیل. = جانشکر
-
عزرائیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] 'ezrā'il ملکالموت؛ قابض ارواح؛ فرشتهای که جان مردم را میگیرد؛ جانستان؛ جانشکار؛ جانشکر؛ فرشتۀ مرگ.
-
مالک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: مُلاّک] mālek ۱. کسی که صاحب چیزی باشد و میتواند در آن تصرف کند.۲. کسی که دارای زمین کشاورزی، کارگر و رعیت بسیار است؛ ارباب.۳. از نامهای خداوند.۴. [قدیمی] نگهبان جهنم؛ مالک دوزخ.۵. [قدیمی] عزرائیل؛ ملکالموت.