کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الماني پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ohm] (فیزیک) 'ohm واحد اندازهگیری مقاومت الکتریکی. Δ از نام گئورک اهم فیزیکدان معروف آلمانی (۱۷۸۷ـ۱۸۵۴) گرفته شده.
-
غالبا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] qāleban ۱. اغلب اوقات.۲. بیشتر؛ اکثراً: کتابهایش غالباً به زبان آلمانی نوشته شده.
-
زیپلین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zeppelin ‹زپلن› ziplin نوعی ناو هوایی که به نام مخترع آن زیپلین مهندس آلمانی معروف شده؛ دیریژابل. Δ وی در سال ۱۹۰۰ میلادی نخستین بالون از نوع دیریژابل را ساخت.
-
والس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: valse] vāls ۱. نوعی رقص دونفرۀ آلمانی که همراه موسیقی سهضربی اجرا میشود.۲. (موسیقی) موسیقی سهضربی ویژۀ این رقص.
-
فارنهایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: fahrenheit] (فیزیک) fārenhāyt واحد درجۀ حرارت که در آن نقطۀ انجماد آب ۳۲ و نقطۀ جوش آب ۲۱۲ درجه است. Δ برگرفته از نام دانیل گابریل فارنهایت، (۱۶۸۶ـ۱۷۳۶ میلادی) فیزیکدان آلمانی.
-
ورشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [لهستانی] ‹ورشاو› varšo[w] آلیاژی مرکب از ۵۵ درصد مس، ۲۵ درصد روی و ۲۰ درصد نیکل، شبیه نقره، براق و فاسدنشدنی که برای ساختن سماور، قاشق، چنگال، و ادوات دیگر به کار میرود؛ نقرۀ آلمانی.