کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
القاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
القاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لقب] 'alqāb = لقب
-
جستوجو در متن
-
سنیور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: seigneur] ‹سینیور› seniyor از القاب و عناوین اشرافی اروپایی.
-
پاشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مٲخوذ از فارسی: پادشاه] [منسوخ] pāšā در امپراتوری عثمانی، لقبی که به بعضی از وزیران و امیران داده میشد و از القاب رسمی بود.
-
صاحب اختیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāheb[']extiyār داری اختیار؛ مختار. [منسوخ] در دورۀ قاجار، از القاب احترامآمیز.
-
بشیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bašir ۱. کسی که مژده و خبر خوش بیاورد؛ مژدهدهنده؛ بشارتدهنده.۲. (اسم، صفت) از القاب پیامبر اسلام.
-
کلمةاللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] kalematollāh ۱. کلمۀ خدا.۲. از القاب حضرت مسیح. Δ زیرا گفتهاند در گهواره تکلم کرد. بعضی گفتهاند چون به محض کلمۀ «کن» وجود یافته.
-
سیدالمرسلین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سَیّدالمرسلین] se(a)yyedolmorsalin سرور فرستادگان؛ از القاب حضرت رسول؛ سیدالابرار؛ سیدالآفاق؛ سیدالانام؛ سیدالانبیا؛ سیدالبشر؛ سیدالناس.
-
ابطحی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ابطح، جایی میان مکه و منا) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'abtahi از القاب پیامبر اسلام: ◻︎ شعر حسانبن ثابت را به خوشطبعی شنود / پادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام (سوزنی: ۲۶۶).
-
کرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] karrār ۱. از القاب علیبن ابیطالب.۲. [قدیمی] بازگردنده.۳. [قدیمی] سختحملهکننده در جنگ؛ بسیارحملهکننده.
-
ساقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: سُقاة] sāqi ۱. کسی که آب یا شراب به دیگری میدهد؛ آبدهنده.۲. آن که در مجلس بادهگساری باده در ساغر بریزد و به دست بادهنوشان بدهد.۳. (تصوف) مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند.〈 ساقی کوثر: از القاب علیابن ابیطالب: ◻...
-
شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šēr] (زیستشناسی) šir ۱. پستاندار گوشتخوار و درنده، از خانوادۀ گربهسانان، و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد.۲. (صفت) [مجاز] شجاع؛ دلیر.۳. آن روی سکه که دارای تصویر شیر بوده.۴. (نجوم) برج اسد.〈 شیر بالش: [قدیمی] صورت شی...