کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
الغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] [قدیمی] 'oloq بزرگ؛ والامقام؛ بزرگوار: ◻︎ مؤمن و ترسا جهود و گبر و مغ / جمله را رو سوی آن سلطان الغ (مولوی: ۹۴۰).
-
علق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'alaq ۱. نودوششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای نوزده آیه؛ اقرٲ.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] زالو.۳. [قدیمی] خون؛ خون بسته.۴. [قدیمی] مقداری از گِل که بهدست میچسبد.۵. [قدیمی] هر چیز آویخته.
-
علق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعلاق] [قدیمی] 'elq هرچیز خوب و گرانمایه؛ نفیس و گرانمایه از هرچیز.〈 علق مضنه: [قدیمی] چیزی گرانمایه که به آن بخل میورزند.