کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الفنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الفنج
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ الفنجیدن) [قدیمی] 'alfanj ۱. = الفنجیدن۲. اندوزنده؛ گردکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ◻︎ ز الفنجِ دانش دلش گنج بود / جهاندیدۀ دانشالفنج بود (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۰).۳. (اسم مصدر) ذخیره کردن؛ اندوختن.
-
واژههای مشابه
-
دانش الفنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] dāneš[']alfanj کسی که دانش میآموزد و دانش بسیار اندوخته میسازد؛ دانشآموز؛ دانشاندوز: ◻︎ ز الفنج دانش دلش گنج بود / جهاندیده و دانشالفنج بود (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۰).
-
جستوجو در متن
-
دانش اندوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] dāneš[']anduz کسی که کتاب بسیار میخواند و دانش میاندوزد؛ دانشالفنج؛ دانشآموز.