کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الت کوچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلة، جمع: آلات] 'ālat ۱. هر چیزی که بهوسیلۀ آن کاری انجام بدهند؛ ابزار؛ افزار.۲. قطعات تخته یا فلز که در سقف، پنجره یا در به کار میبرند.۳. (زیستشناسی) اندام؛ عضو بدن.۴. اندام تناسلی مرد یا زن.〈 آلت تناسلی: (زیستشناسی) در مرد...
-
جستوجو در متن
-
موچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mučin آلت کوچک شبیه انبر که با آن مو از صورت میچینند؛ خارچینه.
-
کاردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ کارد] kārdak ۱. کارد کوچک.۲. آلت فلزی دمپهن و دستهدار که در نقاشی برای آستر کشیدن، آمیختن، و ساختن رنگها به کار میرود.
-
چچول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چچوله، چچله› (زیستشناسی) čočul ۱. تکۀ کوچک گوشت در قسمت فوقانی فرج زنان که در ختنه بریده میشود و اهل تسنن بریدن آن را سنت میدانند؛ خروسه؛ کلیتوریس.۲. آلت تناسلی پسر خردسال.