کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آلِهَة] 'elāh خدا؛ ایزد؛ معبود.
-
آله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'āle = آلک
-
آله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آلوه› (زیستشناسی) 'āloh = عُقاب
-
آله کلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] (زیستشناسی) 'ālekolu = ذراریح
-
واژههای همآوا
-
آلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلة، جمع: آلات] 'ālat ۱. هر چیزی که بهوسیلۀ آن کاری انجام بدهند؛ ابزار؛ افزار.۲. قطعات تخته یا فلز که در سقف، پنجره یا در به کار میبرند.۳. (زیستشناسی) اندام؛ عضو بدن.۴. اندام تناسلی مرد یا زن.〈 آلت تناسلی: (زیستشناسی) در مرد...
-
علت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علَّة، جمع: عِلَل، جمعالجمع: اَعلال] 'ellat ۱. بیماری؛ ناخوشی؛ رنج.۲. عذر؛ بهانه.۳. سبب.
-
جستوجو در متن
-
آلهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلهَة، جمعِ اِله] [قدیمی] 'ālehe = اله
-
مهلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mohallel کسی که «لا اِلهَ اِلاَّ الله» بگوید.
-
تهلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: هَلیلَة] [قدیمی] tahlil ۱. تسبیح کردن.۲. «لا اله الا اللّه» گفتن.
-
آلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ālāt ۱. [جمعِ آلَة] = آلت۲. نشاندهندۀ انواع جنس (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنآلات، بلورآلات، شیشهآلات.
-
لا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی] [قدیمی] lā ۱. [مقابلِ نَعَم] نه؛ نا؛ نی.۲. (تصوف) نفی ماسویالله. Δ «لا» مٲخوذ از «لا اله الا الله» است.
-
لاهوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] (فلسفه) lāhut ۱. عالم غیرمادی؛ عالم غیب؛ ملکوت.۲. الوهه؛ خداوندی. Δ در اصل لاه به معنی اله بوده، «واو» و «تا» برای مبالغه به آن افزوده شده، مانند «واو» و «تای» جبروت.
-
ذراریح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذُرّوح و ذُرّاح] (زیستشناسی) zarārih حشرهای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاههای تازه مینشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم میکند. بیشتر به لفظ جمع نامیده میشود؛ آلاکلنگ؛ آلهکلو.