کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الا غ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آلودن و آلاییدن) ‹آلای› 'ālā ۱. = آلودن۲. آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خویآلا، دهانآلا.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلاء، جمعِ الْی] [قدیمی] 'ālā نعمتها؛ نیکوییها.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ālā = آل۳
-
قزل آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qezel[']ālā نوعی ماهی کوچک با خالهای سرخرنگ و گوشت لذیذ که در آبهای شیرین و رودخانهها زیست میکند.
-
واژههای همآوا
-
الاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'olāq ۱. = خر۱۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] احمق؛ نفهم.۳. [قدیمی، مجاز] پیک؛ قاصد.۴. [قدیمی] اسبی که پیک بر آن سوار شود.۵. [قدیمی] در دورۀ مغول، عوارضی که مغول برای پیکها و چهارپایان آنها میگرفتند.