کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقوام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقوام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قوم] 'aqvām = قوم
-
جستوجو در متن
-
پان ایرانیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. عربی. فرانسوی] pān(')irānism نظریهای مبتنی بر همبستگی تمام اقوام ایرانی.
-
فتیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fétiche] fetiš آنچه نزد اقوام ابتدایی دارای جنبۀ رازآمیز و جادویی بوده و پرستش میشده.
-
عشایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عشائر، جمعِ عشیرَة] 'ašāyer ۱. اقوام کوچنشین که از طریق دامداری امرام معاش میکنند؛ ایلات.۲. = عشیره
-
نژادشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) nežādšenāsi علمی که دربارۀ احوال و ویژگیهای اقوام و ملل بحث میکند؛ شناختن نژاد.
-
کاهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کَهنَة] kāhen ۱. روحانی مسیحی یا یهودی.۲. روحانی اقوام باستان، مانند بابلیان و مصریان.۳. (صفت) [قدیمی] غیبگو.
-
مردم شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) mardomšenāsi ۱. شناختن مردم.۲. علمی که دربارۀ اقوام و نژادهای مختلف و اعمال، اخلاق، و آثار آنها بحث میکند؛ آنتروپولوژی.
-
توتمیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: totémisme] totemism ایمان و اعتقاد اقوام بدوی به بعضی اشیا، درختان، یا حیوانات، حافظ و نگهبان آن قوم و قبیله تصور میشدند.
-
نبطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به نبط) [عربی. فارسی] [قدیمی] nabati ۱. دستهای از اقوام قدیم عرب که در حدود چهار قرن قبل از میلاد در یکی از نواحی عربستان ساکن شده و در سال ۱۰۶ میلادی بهدست رومیان منقرض شدند.۲. یک تن از قوم نبط.۳. (صفت نسبی) تهیهشده بهوسیلۀ...
-
اسلاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: slave] 'eslāv ۱. شاخهای از اقوام هندواروپایی، شامل روسها، لهستانیها، چکها، کرواتها، و اسلوونها.۲. زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی، از شاخۀ بالتو ـ اسلاوی، شامل زبانهای روسی، اوکراینی، بلغاری، و لهستانی.
-
بت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bot ۱. مجسمهای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش میکنند؛ صنم؛ بَغ؛ فَغ.۲. [مجاز] مطلوب؛ مقصود.۳. [مجاز] معشوق: ◻︎ هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا / خواهم از شوق کنم جامهٴ جان چاک آنجا (جامی: ۴۰).
-
خزر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xazar طایفهای از اقوام آریایی که در قدیم در ترکستان و سواحل غربی دریای خزر به سر میبردند و از سال ۶۰۰ تا ۹۵۰ میلادی در قسمت جنوب غربی قفقازیه دارای حکومت و قدرت بودهاند. مذهب آنها مسیحیت بوده. گروههایی از آنها به مذهب یهود و اسلام گرویدند...
-
دیلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] deylam ۱. از اقوام قدیمیِ ساکن در گیلان.۲. [مجاز] سپاهی دلیر و جنگجو.۳. [مجاز] بنده؛ غلام.۴. (اسم، صفت) [مجاز] دربان؛ نگهبان: ◻︎ هست همان درگه کاو را ز شهان بودی / دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان (خاقانی: ۳۵۹).
-
جغرافیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] joqrāfiyā علم بررسی عوارض کرۀ زمین، اوضاع طبیعی و سیاسی کشورها، و چگونگی زندگی اقوام و ملل و سایر موجودات؛ جغرافی.〈 جغرافیای اقتصادی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی تولید، توزیع، و مصرف فراوردهها میپردازد.&la...