کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'aqal[l] ۱. کمتر؛ اندکتر.۲. کمترین.
-
واژههای همآوا
-
آغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغال› 'āqol ۱. جایی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفندان در شب درست کنند.۲. لانۀ مرغ خانگی؛ محلی برای اسکان گوسفند، بز، و سایر دامها.
-
عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عُقول] 'aql ۱. قوای ذهنی مغز که اندیشیدن، ادراک حسن و قبح، رفتار معنوی انسان، و مانند آن را هدایت میکند؛ خرد.۲. (اسم) ذهن؛ اندیشه.۳. (فلسفه) = 〈 عقل اول〈 عقل اول: (فلسفه) آنچه نخستینبار از ذات حق صادر شده.〈 عقل...
-
عقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'aql ۱. (ادبی) در عروض، انداختن لام متحرک از مفاعلتن که تبدیل به مفاعلن شود.۲. [قدیمی] بستن و بند کردن.۳. [قدیمی] بستن بازو و پای شتر.