کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقتصاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقتصاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eqtesād ۱. دانش بررسی روشهای کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی، و سازماندهی امور مالی برای بهرهبرداری بهینه از منابع تولید ثروت.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] میانهروی کردن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بهاندازه خرج کردن؛ تعادل دخل...
-
جستوجو در متن
-
قیمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قیمة qimat، جمع: قِیَم] qey(i)mat ۱. (اقتصاد) بها؛ نرخ.۲. ارزش؛ ارج.〈 قیمت عادله: (اقتصاد) [قدیمی] قیمت متعارف و به نرخ معمول بازار.
-
نفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ ضرر] naf' فایده؛ سود؛ بهره.〈 نفع خالص: (اقتصاد) = سود۱ 〈 سود ویژه〈 نفع غیرخالص: (اقتصاد) = سود۱ 〈 سود ناویژه
-
تولید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَولید] to[w]lid ۱. چیزی را از چیز دیگر بهوجود آوردن؛ زایاندن.۲. (اقتصاد) حاصل کردن چیزی از طریق زراعت یا صناعت.۳. (اقتصاد) مقدار کالای تهیهشده.
-
اکونومی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: économie] 'ekonomi ۱. = اقتصاد۲. (قید) [عامیانه] باصرفهجویی.
-
سود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sūt] ‹سو› sud ۱. (اقتصاد) درآمدی که در معامله یا تولید نصیب فرد میشود.۲. [مقابلِ زیان] نفع؛ فایده.〈 سود ناویژه: [مقابلِ سود ویژه] (اقتصاد) درآمدی که هزینۀ بهرهبرداری را از آن کسر نکرده باشند؛ سود ناخالص.〈سود ویژه: [مقابلِ سو...
-
فراورده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farāvarde ۱. فراهمآورده؛ حاصل.۲. (اقتصاد) محصول بهدستآمده از طریق زراعت یا صنعت.
-
سهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سِهام، جمعِ سَهْم] sahām ۱. = سهم٢۲. (اقتصاد) برگۀ بهادار از سرمایۀ یک کارخانه یا شرکت.
-
موعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَوعد، جمع: مواعد] mo[w]'ed ۱. جای وعده کردن.۲. زمان وعده دادن.۳. عهدوپیمان.۴. (اقتصاد) سررسید.
-
سرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarmāye ۱. (اقتصاد) پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند.۲. (اقتصاد) پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود.۳. دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد.۴. [مجاز] اصل و مایۀ چیزی.
-
انحصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enhesār ۱. درگنجیدن در چیزی.۲. محدود بودن.۳. (اقتصاد) اختصاصی بودن مالکیت چیزی یا امتیاز کاری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسهای معین.
-
احتکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtekār ۱. گردآوردن چیزی بیش از اندازۀ نیاز؛ انبار کردن.۲. (اقتصاد) انبار کردن کالا به قصد گران فروختن.
-
بازیافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bāzyāft ۱. (اقتصاد) بهدست آوردن دوبارۀ مواد قابلمصرف از مواد استفادهشده.۲. یافتن دوبارۀ چیزی.۳. [قدیمی] دریافت.
-
کالا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاله› kālā ۱. (اقتصاد) متاع؛ مالالتجاره.۲. [قدیمی] مال.۳. [قدیمی] مجموع مهرههای شطرنج.