کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقاقیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقاقیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹اقاقی› 'aqāqiyā ۱. (زیستشناسی) درخت زینتی از خانواده پروانهواران با برگهای مرکب ریز به رنگ سبز روشن که گلهای سفید، خوشهای، و معطر دارد.۲. (طب قدیم) عصاره یا صمغی که از میوۀ مُغیلان گرفته میشده و برای تقویت معد...
-
جستوجو در متن
-
بابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bābol درختچهای با برگهای دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گلهای زرد که مصرف دارویی دارد.
-
نیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] ‹نیلچ› (زیستشناسی) nil گیاهی با برگهای شبیه برگ اقاقیا، شاخ و برگ بههم پیچیده، و گلهای سرخ خوشهای که از مادۀ به دست آمده از شاخههای آن در رنگرزی و نقاشی استفاده میشود.
-
صمغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) samq مادۀ چسبناکی که از برخی درختان خارج شده و در روی پوست درخت منعقد میگردد.〈 صمغ عربی: (زیستشناسی) صمغی که از درخت ارژن، نوعی اقاقیا، و بعضی اشجار دیگر بهدست میآید و مصرف دارویی دارد.
-
طاووسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طاووس) [معرب. فارسی] tāvusi ۱. رنگ سبز طلایی؛ به رنگ پر طاووس.۲. دارای چنین رنگی.۳. (اسم) (زیستشناسی) درختچهای زینتی با شاخههای نازک سبزرنگ، برگهای باریک ساده، و گلهای زرد معطر شبیه گل اقاقیا که گونههای مختلف دارد.۴. [قدیمی...
-
چشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čašm] če(a)šm ۱. (زیستشناسی) عضو حسی و بینایی بدن انسان و حیوان.۲. [مجاز] نظر؛ نگاه اجمالی: چشمم به او افتاد.۳. [مجاز] انتظار؛ توقع: ◻︎ گر از دوست چشمت بر احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست (سعدی۳: ۳۹۲).۴. [عامیانه، مجاز] = &l...