کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افکندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: afgandan] ‹اوکندن، اوکنیدن، فکندن، افگندن› 'afkandan ۱. به دور انداختن؛ انداختن؛ پرت کردن.۲. بر زمین زدن.۳. کنار زدن چادر یا نقاب و امثال آنها.۴. [قدیمی] گستردن و پهن کردن فرش.۵. [قدیمی] افشاندن؛ پاشیدن.۶. [قدیمی] حذف کردن.۷...
-
جستوجو در متن
-
اوژندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اوژنیدن، اوژندیدن› [قدیمی] 'o[w]žandan افکندن؛ بر زمین زدن؛ به خاک افکندن.
-
اوکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اوکنیدن› [قدیمی] 'o[w]kandan = افکندن
-
فکندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) fekandan = افکندن
-
پس فکند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pasfekand = پس 〈 پس افکندن
-
اطراح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etterāh افکندن؛ انداختن؛ دور انداختن.
-
الغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: الغاء] 'elqā لغو کردن؛ باطل کردن؛ از شمار افکندن.
-
توریط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: تَوریط] [قدیمی] to[w]rit کسی را در ورطه و جایی افکندن که رهایی از آن دشوار باشد.
-
درانداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) dar[']andāxtan ۱. درگیر کردن.۲. [قدیمی] انداختن؛ افکندن.۳. به درون افکندن.۴. شروع کردن؛ آغازکردن.
-
مخالست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخالَسَة] [قدیمی] moxālesat ۱. بهشتاب افکندن.۲. ربودن.
-
تغریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqrir چیزی را در معرض هلاک قرار دادن؛ به خطر افکندن.
-
تمنیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تمنیة] [قدیمی] tamniyat آرزومند گردانیدن کسی به چیزی؛ آرزو در دل کسی افکندن.
-
درخشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹درفشیدن› de(a)raxšidan روشنایی دادن؛ پرتو افکندن؛ برق زدن.
-
افتراس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'efterās شکار افکندن؛ پاره کردن و درهم شکستن و دریدن شکار.