کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افعي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
افعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: افعی 'af 'ā، جمع: افاعی] (زیستشناسی) 'af'i نوعی مار بزرگ، قوی، و زهردار، دارای سر پهن و گردن باریک به رنگ سیاه مایل به زردی یا سرخی که انواع گوناگون دارد؛ مار بزرگ.
-
جستوجو در متن
-
افاعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ افعیٰ] 'afā'i = افعی
-
مردم گزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مردمگزای› [قدیمی] mardomgazā ۱. ویژگی آنچه انسان را نیش میزند: افعی مردمگزا.۲. [مجاز] مردمآزار؛ ظالم؛ ستمگر.
-
شیبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شیوا› (زیستشناسی) šibā, šeybā مار افعی: ◻︎ سر دیوار او پُر مار شیبا / جهان از زخم او شد ناشکیبا (فخرالدیناسعد: ۱۸۷).
-
یغتنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] ‹یغتج، بفتنج، بفتج› [قدیمی] yaqtanj نوعی مار زردرنگ غیر سمّی: ◻︎ مار یغتنج اگرت دی بگزید / نوبت مار افعیست امروز (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۳۱).