کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افشرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افشرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹افشارده، فشرده› 'afšorde ۱. فشاردادهشده.۲. آنچه از فشردن چیزی گرفته شده؛ افشره؛ عصاره.
-
جستوجو در متن
-
افشار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ افشردن و افشاردن) 'afšār ۱. = افشردن۲. افشارده؛ افشرده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دستافشار، مشتافشار.۳. افشارنده؛ افشرنده.۴. کمک؛ معاون؛ رفیق (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دزدافشار.