کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'afsordegi ۱. دلتنگی.۲. پژمردگی.۳. (روانشناسی) نوعی بیماری روانی که باعث اختلال در اوضاع اجتماعی و فردی شخص میشود و از نشانههای آن اضطراب، کاهش اشتها، بیخوابی و غیره است.
-
جستوجو در متن
-
تنگدلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] tangdeli افسردگی؛ اندوهگینی.
-
دل تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] deltangi افسردگی؛ تنگدلی؛ اندوهگینی.
-
دلسردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] delsardi ۱. افسردگی.۲. ناامیدی.
-
دل مردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] delmordegi افسردگی؛ دلتنگی.
-
فسردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) fesordegi ۱. افسردگی.۲. پژمردگی.۳. غمگینی.
-
پژولش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pažuleš ۱. پریشانی؛ درهمشدگی.۲. افسردگی.
-
پکری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pakari ۱. گیجی؛ سرگشتگی.۲. افسردگی.۳. نومیدی.
-
پژمردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pažmordegi ۱. حالت پژمرده بودن؛ پلاسیدگی.۲. [مجاز] افسردگی: ◻︎ به کار اندر آی این چه پژمردگیست / که پایان بیکاری افسردگیست (نظامی۶: ۱۱۰۰).
-
اف
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: اُفٍّ (= اظهار دلتنگی میکنم)] 'of[f] کلمهای که در مقام اظهار دلتنگی و افسردگی و نفرت و انزجار به کار میرود.
-
مالیخولیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹مالنخولیا، ماخول، ماخولیا، ملانکولی› (روانشناسی) mālixuliyā بیماری روانی که عوارض آن عبارت است از افسردگی شدید، توّهم، هذیان، و مانند آن.
-
دق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دقّ] deq[q] ۱. (پزشکی) سل.۲. ناتوانی شدید که بر اثر افسردگی و اندوه پدید میآید.
-
ملالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملالة] malālat ۱. به ستوه آمدن.۲. دلتنگی؛ افسردگی؛ آزردگی.۳. بیزاری.
-
افسرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فسرده› 'afsorde ۱. پژمرده.۲. غمگین.۳. (روانشناسی) مبتلا به افسردگی.۴. [قدیمی] یخبسته.