کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افسرده روان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دل افسرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی، قید) [مجاز] del[']afsorde افسردهدل؛ غمناک؛ اندوهگین؛ دلتنگ.
-
جستوجو در متن
-
جان گداز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jāngodāz آنچه روح و روان را ملول و افسرده کند؛ دردناک؛ ناتوانکننده: ◻︎ کند خواجه بر بستر جانگداز / یکی دست کوتاه و دیگر دراز (سعدی۱: ۶۵).