کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: awbzār] 'afzār ۱. = ابزار۲. [قدیمی] = ادویه: ◻︎ افزار ز پس کنند در دیگ / حلوا ز پس آورند بر خوان (خاقانی: ۳۴۸).
-
واژههای مشابه
-
بوی افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بوافزار، بویافزا، بوزار، بوزا› [قدیمی] buy[']afzār موادی که بهعنوان چاشنی در غذا ریخته میشود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین، و مانندِ آن.
-
دیگ افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیگاوزار، دیگابزار› [قدیمی] dig[']afzār داروهای خوشبو از قبیل فلفل و زردچوبه و زیره و هل و دارچین که در خوراکها میریزند؛ افزار؛ اوزار؛ بوافزار.
-
زین افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zin[']afzār ۱. زین و برگ؛ سازوبرگ ستور.۲. سلاح جنگ.
-
نوشت افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nevešt[']afzār آنچه برای نوشتن به کار آید از قبیل کاغذ، قلم، مداد، و سر قلم؛ لوازمالتحریر.
-
دست افزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dastafzār] ‹دستابزار› [قدیمی] dast[']afzār افزاری که به دست بگیرند و با آن کار کنند.
-
جستوجو در متن
-
بوافزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bu'afzār = بویافزار
-
بوزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] buzā = بویافزار
-
بوزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] buzār = بویافزار
-
فزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fazār افزار؛ ابزار.
-
جمشاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمشاک، جمشک، چمشک، چمتاک، چمتک› jamšāk کفش؛ پا افزار.
-
سلیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، ممالِ سلاح] [قدیمی] selih آلت جنگ؛ افزار جنگ.
-
چمتاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمتک، چمشاک، چمشک، جمشاک، جمشک› [قدیمی] čamtāk کفش؛ پایافزار.