کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افراشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افراشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) 'afrāšte ۱. بالابردهشده.۲. بلندشده.
-
جستوجو در متن
-
افراخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) 'afrāxte = افراشته
-
افرازیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] 'afrāzide افراخته؛ افراشته؛ بالابردهشده.
-
برکرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] barkarde ۱. بلندکرده.۲. افراخته؛ افراشته.
-
فرازیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāzide ۱. افراشته؛ بالابرده.۲. بسته.
-
بلندین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بلند، پلندین› [قدیمی] balandin ۱. پیرامون در؛ چهارچوب در خانه: ◻︎ در او افراشته درهای سیمین / جواهرها نشانده در بلندین (شاکر بخارایی: شاعران بیدیوان: ۴۸).۲. چوب بالای در.۳. سردر خانه.