کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افرادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خویشاوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xišāvand هریک از افرادی که با یکدیگر بهواسطۀ پدرومادر یا خانواده بستگی و نسبت دارند.
-
خانوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خانهوار› xān[e]vār ۱. واحد شمارش افرادی که در یک خانه زندگی میکنند و تشکیل خانواده را میدهند.۲. = خانواده
-
رضاعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به رضاع) [عربی. فارسی] rezā'i ویژگی افرادی که از یک پستان شیر خورده باشند نسبت به یکدیگر: برادر رضاعی.
-
اولیااللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اَولیاءالله] 'o[w]liyā'o(a)llāh ۱. دوستان خدا؛ خدادوستان؛ بندگان مقرب درگاه خدا.۲. (تصوف) افرادی که قادر بر مکاشفه میباشند و بعد از انبیا هستند.
-
کارناوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carnaval] kānāvāl مراسم سنتی اروپاییان که در ایام خاصی از سال برگزار میشود و در آن، افرادی که لباسها و نقابهای مخصوص دارند، در حین گذر از طول خیابان، به رقص و پایکوبی و بازی میپردازند.
-
خصوصی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به خصوص) [عربی. فارسی] xosusi ۱. [مقابلِ عمومی] مربوط به فرد یا افرادی معیّن: کلاس خصوصی.۲. شخصی: زندگی خصوصی.۳. [مقابلِ دولتی] غیردولتی: بیمارستان خصوصی.
-
نوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: انواع] no[w]' ۱. صنف.۲. شکل؛ صورت.۳. (زیستشناسی) گونه.۴. (منطق) کلیای که بر افرادی که حقیقت یکسان دارند اطلاق میشود و اخص از جنس است.〈 نوع بشر: انسان.
-
نژاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nežād ۱. اقوامی که از لحاظ اصلونسب و علامات ظاهری، از قبیل رنگ پوست بدن و قیافه و استخوانبندی و خصوصیات روحی و اخلاقی با هم مشابهت دارند.۲. اصل؛ نسب.۳. سرشت.〈 نژاد زرد: مجموع افرادی که پوست بدنشان زرد است و در آسیای شرقی و جنوب شرقی سکنی...
-
پلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: police] (نظامی) polis ۱. مجموعۀ افرادی که با استفاده از اختیارات قانونی خود، در جهت ایجاد نظم، امنیت، و آرامش در شهر، کشور و جامعه تلاش میکنند.۲. هر یک از افراد متعلق به این مجموعه.۳. جایی که افراد این مجموعه در آن مستقر هستند.〈...
-
غربال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غِربال، جمعِ غرابیل] ‹غربیل› qarbāl وسیلهای با یک سطح سوراخسوراخ، برای جدا کردن اجزای ریزودرشت حبوبات، آرد، گندم و امثال آن؛ نوعی الک با سوراخهای درشتتر؛ پرویزن؛ غرویزن.〈 غربال کردن: (مصدر متعدی)۱. جدا کردن اشیای ریزودرشت یک ...
-
رنجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: ranger] renjer ۱. مٲمور اجرای مقررات در جنگل.۲. (نظامی) تفنگدار یا گشتی سواره.۳. کسی که بیش از حد معمول دارای قدرت و توانایی باشد.۴. (نظامی) هریک از افرادی که تعلیمات خاصی به آنها داده میشود تا از هر نوع مانع بهخصوص در کوهها و جن...