کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افتاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'oftāde ۱. زمینخورده.۲. ازپادرآمده.۳. [مجاز] فروتن.۴. [مجاز] زبون.
-
واژههای مشابه
-
عقب افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'aqab[']oftāde ۱. آنکه در کسبوکار یا علموهنر از دیگران عقبمانده باشد.۲. (روانشناسی) = عقبمانده
-
پس افتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pas[']oftāde عقبافتاده؛ واپسمانده.
-
جستوجو در متن
-
ساقط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سُقّاط و سِقاط] sāqet ۱. افتاده؛ فرودآمده؛ از بالا به پایین افتاده.۲. فرومایه؛ ناکس؛ لئیم.
-
لک دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] lakdār چیزی که بر آن لک افتاده باشد.
-
صریع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sari' برزمینافتاده.
-
لقاطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لقاطَة] [قدیمی] loqāte چیزی بیارزش که بر زمین افتاده باشد.
-
فج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fo(e)j کسی که لب زیرینش افتاده و فروهشته باشد.
-
فروتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) forutan افتاده؛ متواضع؛ خاکی؛ بیتکبر.
-
معکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'akkan کسی که از فربهی گوشتهای شکمش بر روی هم افتاده باشد.
-
منفسخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monfasex فسخشده؛ لغوشده؛ برانداختهشده؛ ازاثرافتاده.
-
پیشرفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pišrafte پیشافتاده؛ پیشیجسته.
-
نانویس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nanevis نانوشته؛ نوشتهنشده؛ ازقلمافتاده.